۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

شاردن ، اصفهان را بهتر از لندن می شناسد


 اگه حوصله کنی و علاقه داشته باشی ، هراز گاهی که شهر فرنگی اومد، و تو هم چمباتمه زدی و چشمتو به لوله ی شهر فرنگ چسبوندی ، و من هم گوش مجانی گیرم اومد ، برگی از یادداشت های سفر نامه ی " شاردن " ، را برات بگم .باید قدری دندون روی جگر بگذاری ، و از حال و هوای این جناب ِ " شاردن " آگاه بشی .اینطور فکر می کنم بهتره .
پیشتر باید بگم که سفر نامه ی شاردن ، صرفا یک گزارش خشک نیست ، بلکه توصیفی است دانشنامه گونه؛ زیرا " شاردن " از شیوه هایی که خلق و خوی ایرانیان را در رسوم اجتماعی ، اقدامات سیاسی، اصول مذهبی و رفتار انسانی متجلی می ساخت ، به خوبی آگاه بود .
این آقای " شاردن کی بود؟
     " ژان(سر جان) شاردن" در 16 نوامبر 1643 میلادی – 1053 هجری – در پاریس بد نیا آمدو احتمالا در 25 دسامبر 1713 میلادی -1125 هجری- در حومه ی لندن در گذشت.
     " شاردن " به عنوان یک جواهر ساز و تاجر زندگی پر تحرکی داشت . 10 سال از عمرش را در آسیا و بیشتر در ایران گذراند . او به نحو خیره کننده یی، بر علوم و دانش های زمان خویش احاطه داشت و ...
     " شاردن " خلق و خوی معتدل غالب ایرانیان را می ستود، و استدلال می کرد که آب و هوا در شخصیت و رفتار انسان تاثیر می گذارد .
     " شاردن " ، گوشه گیر نبود . او عاری از تعصب و معتقد به اصول اخلاقی بود .
     " شاردن " ، مانند پدرش " دانیل "، جواهر ساز با استعدادی بود . در سال 1665 میلادی ، یعنی در اوایل دهه ی دوم عمرش ، همراه با یک بازرگان فر انسوی ، از طرف پدرش به هند سفر کرد . سپس مدتی را در اصفهان گذراند ، و در این جا چند نمونه از کارهایش را به شاه عباس دوم نشان داد ، و از سوی شاه به وی مقام بازرگان سلطنتی داده شد .
     " شاردن " ، برای جستجوی کار راهی مشرق زمین ، که جواهرات ظریف اروپایی در آن مورد توجه بود   گردید .چرا که او در ایران و هند ، دانش عملی مربوط به فعالیت های تجاری را کسب کرده بود . وی در اواخر 1671 میلادی – 1082 هجری – با فراهم آوردن مقدار فراوانی مال التجاره ، از جمله انواع ساعت ، پاریس را به مقصد ایران ترک کرد ؛ از" ازمیر" ، " قسطنطنیه "، " دریای سیاه " ، راه پر مخاطره ی گرجستان ،" مینگرلی " و شمال ایران گذشت تا سر انجام در 24 ژوئن 1673 میلادی – 1084هجری- به اصفهان رسید .
     " شاردن " ، در حدود چهار سال و نیم در ایران ماند و در این مدت به مطالعه ی زندگی و حکومت در پایتخت ، و دیدار از محله ها ی آن پرداخت . دو بار به بندرعباس مسافرت کرد و در پایان سال 1679 میلادی – 1090 هجری – رهسپار هند گردید .
     " شاردن "، معتقد بود که اشتیاق به مسافرت وی را به آسیا کشانید ، و آرزوی تهیه ی گزارش دقیق از اوضاع ایران ، او را وادار کرد که حتی الامکان به مطالعه ی کامل مسائل ایران بپردازد ؛ او می نویسد:"  علاقه ی وافری که به شناخت ایران و تهیه ی گزارش موثق در باره ی آن داشتم ،مرا وادار کرد تمام اوقاتم را به طور مستمر به فراگیری زبان فارسی بگذرانم ، تا از این طریق بتوانم به مطالعه ی عادات و آداب و رسوم ِ مردم این سرزمین بپردازم . به طور مرتب به دربار رفت و آمد داشته باشم ، با مهمترین و دانشمندترین اشخاص نشست و برخاست کنم ؛ و بالاخره به بررسی هر آنچه که کنجکاوی ما اروپائیان را برمی انگیزد مبادرت ورزم " .
     " شاردن " اعتقاد داشت که در نتیجه ی کوشش ، اصفهان را بهتر از لندن می شناسد، و زبان فارسی را بهتر از انگلیسی و شاید هم بهتر از فرانسوی تکلم می کند، و طول و عرض ایران را پیموده است .
     " شاردن " ، در تمام مدت اقامتش در اصفهان ، از لطف دوستان ایرانی نیز بهره مند بود ؛ از جمله دوستان صمیمی وی " نجفقلی بیگ ناظر " ، بود که با وی ارتباط بازرگانی داشت و از طریق وی رابطه ارزشمندی با دربار و " صدرالممالک" و همسرش ، عمه ی شاه سلیمان ، بر قرار کرده بود . این زن با شاردن بسیار مهربان بود و هدایایی از قبیل شیرینی و میوه برای وی می فرستاد .
بسیاری از اطلاعات در باره ی اصفهان از ده روحانی که نامشان را نمی برد حاصل گردیده است . منابع ایرانی از جمله آثار" شیخ بهاء الدین محمد جبل عاملی " نیز اطلاعات زیادی در باره ی دین ، نجوم و هیئت به وی داد .
...
از اینکه حوصله کردی و به گفته ام گوش سپردی سپاسگزارم . سکه ات را برای نوبت دیگر نگهدار و


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر