شهر، شهر فرنگه
خوب گوش کن ببین چی میگم . اگر در شهر فرنگ ، از سفر نامه های " میرزا صالح شیرازی " ، برگ هایی گفته نشه ، بی انصافی کرده ام ، اوتنها کسی است که از میون ِ این همه افرادی که به فرنگستون فرستاده شدند ، مشاهدات خودشو از زمان ِ خروج از ایران تا بازگشت ، که چهار سال و حدود هفت ماه به درازا کشید نوشت و برای ما کذاشت .
الان که دهشاهی تو،دادی و، پای دستگاه شهر فرنگ چمباتمه زدی و، چشماتو خوب به دریچه دوختی و، گوش و چشمت را به من سپردی ، بد ک نیست کمی روده درازی کنم و، تا اون پاسبونه که من رو می پاد، تا ازم دو زاری تلکه کنه ، سرو کله اش پیدا نشده بگم که :
شهر ، شهر فرنگه و دنیا همه ، رنگ به رنگه
در 29 ماه مه 1453 میلادی ، یعنی دو سال بعد از بر تخت نشستن " محمد دوم " و هفت هفته پس از شروع محاصره ی " قسطنطنیه" ، برج و باروی شهر فرو ریخت و حکومتی جای اون رو گرفت که میون ِسر زمین ایران و نیمه ی غربی جهان ، حایلی سر بر آورد که تا فروپاشی و تجزیه ی اون امپراتوری ، بر قرار بود .
همجواری قلمرو" ترکان عثمانی " با اروپا، سبب شد که "ترک ها" حق ِ نظارت ِآمد و شد اروپائیان به ایران و سایر نواحی شرقی رو، از آن و انحصار ِ خودشون بدونند. حقی نا مشروع که با به اسیری گرفتن و عذاب دادن و گاهی کشتن فرستادگان و اهل ِ سیروسفر اروپایی به ایران ، ادامه می یافت .
کسانی که سودای سیاحت و تجارت در سر داشتند و می توانستند با عبور از " دوک نشین ِ مسکو"، " اسکندریه" ،" قسطنطنیه" ،" دریای سرخ، و" دماغه ی توفان ها "، وارد قلمرو ایران شوند ،و یا اون رو ترک کنند . اما بد نیست بگم که ، مسیر هایی که گفتم خالی از خطر هم نبود ؛ " ژان استرویس " هلندی که راه روسیه رو بر گزیده بود ، پس از عبور از دریای مازندران ، به بردگی فروخته شد . " ژان دوتونو" گرفتار راهزنان عرب شد و بالاخره در " میانه " در گذشت و ...
...
چه چیزی چنین سختی ها رو تحمل پذیر می کرد ؟ " ژان دوتونو" میگه : " کنجکاوی و اشتیاق به آموختن "، دو احساسی که اساسا بر انگیخته ی " عصر رنسانس " بود .
مشرق زمین در سده های 17 و18 همچنان باعث تحریک حس کنجکاوی اروپائیان می شد . گوش کن ! این " سزار ریشه " است که داره میگه :" در این مدت بیش از 1000 سفر نامه نوشته شد و از میون ِ اون ها ، موضوع ِ حدود 180 سفر نامه ، ایران و موضوعات ِاجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی اونه ."
...
پس از معاهده ی پاریس در 10 فوریه 1763 و برچیده شدن ِ استحکامات ِ فرانسه در هند و رقابت ِ دو امپراتوری " ایران" و " عثمانی "، راه ِ رفت وآمد میان ِ ایران و اروپا بیش از پیش پر مخاطره شد ، و اونایی که نیت ِ سفر می کردند به ناگزیر از راه روسیه یا بصره و بمبئی روانه ِ مقصد می شدند ؛ و الان ،کار سفر نامه نویسی رو انگلیسیان به عهده داشتند و دیگه در هنر و ادبیات ِ اروپایی ، نشانی از خلق و خوی ایرانیان ِ سده ی هجدهم به چشم نمی خورد .
...
ایرانیان ، بر خلاف پدران ِ خود چندان اشتیاقی به سیر وسفر نداشتند ، و از دریا وحشت داشتند . از نخستین سفر نامه هایی که می شناسم ، نوشته های " اروج بیگ بن سلطان علی بیگ" ، از امیران ِ قزلباش است که به همراه " سر آنتونی شرلی " و "حسینعلی بیگ بیات" ، از راه ِ دریای مازندران و " دوک نشین مسکو" ، به اروپا رفت .
" میرزا ابوطالب خان اصفهانی "، معروف به " ابوطالب ِ لندنی "، نخستین ایرانیه که، با سفر به کشورهای غربی شنیده ها و دیده های خودشو در زمینه ها ی مختلف می نویسه .
" میرزا ابوالحسن خان"، معروف به " ایلچی"، نخستین وزیر ایرانیه که به شرح ماموریت خودش به انگلستان و روسیه می پردازه ؛ جالبه که بدونی از او در مقایسه با سایر دولتمردان ِ ایرانی ، فرنگیان بیشترین تصویر و تابلو رو کشیده اند .
ایلچی در شرح وقایع " یوم سه شنبه بیست وسیم "می نویسه " ظهر، قونسول خان " اگریز" و میرزاصالح و میرزا جعفر و میرزا رضا و محمدعلی نام چخماق ساز، که حسب الامرِ نواب ولیعهد، مامور به رفتن به لندن بودند وارد شدند .
از این عده که برای فراگرفتن علوم جدید در رشته های مختلف ، به انگلستان اعزام شدند تنها " میرزا صالح شیرازی" بود که وقایع و مشاهدات خودشو اززمان ِ خروج از تبریز تا بازگشت به آن دارالسلطنه ، که چهار سال و هفت ماه درازا کشید، به ثبت رساند .
...
خب ، بهتره به همین مقدمه پسنده کنم و هرازگاهی " میرزا صالح" بیاد در شهر فرنگی ما و برامون از دیده ها و شنیده هاش بگه .
بساطم رو جمع کنم و برم تا به " ماشین دودی " که داره میاد برسم .تو هم خیلی خسته که نشدی؟ شدی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر