۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

ِ جلگه ی سلطانیه و گنبد شاه خدابنده



 شهر، شهرِ فرنگه و همه چیزش رنگ برنگه
     از سفر نامه ی " عبدالله مهندس " ، که اون رو حالا خوب می شناسی و پای حرفهاش چند مرتبه نشستی ، می خواهم برات بگم ؛ گفته بودم که عبدالله مهندس که برای تعمیر راه و ساختن پل بر روی رودخونه ی " قزل اوزن" ، بیست و چند روزی قبل از حرکت موکب ملوکانه و همراهانش – منظورم مظفرالدین شاه است و سال 1317 هجری قمری –از " قروه "  می رسه به " ابهر " ودر خونه ی علی اکبر خانه مسعود الملک وارد میشه . این خود ِ عبدالله مهندسِ ِ که داره برات میگه :
" ابهر از شهر های قبل از اسلام و همیشه شهریت داشته ، و حال قصبچه معتبر است . و این شهری که از حیث بناء، این همه تعریف داشته ، امروز تموم خونه هاش از خشت ِ خام است .از اون قلعه ِ تعریفی که در اطراف آن " بها ء الدین حید ر" از نسل " نوشتکین شیر گیر " سلجوقی ساخته اثری نیست . و الحال جز سید وملای زیاد ، چیزی نداره . این قصبچه دارای 900 خانوار و تقریبا قرب 6000جمعیت داره .
     از آثار قدیم ، امروزه به جزء مسجدی که دارای گنبدی مرتفع است چیزی باقی نیست؛ در همین حالا هم مردم بی مروتش ، اغلب جاهای این مسجد و گنبد را خراب میکنند که با مصالح اون، مسجدی نو بسازند ، و تازه ، به همون حالت خرابیش باقی گذارده اند ."
خوب گوش کن این صدای مهندس عبدالله است که در " شهر فرنگ " پیچیده :
 "امروز دو ساعت از دسته گذشته تقی ِ گماشته به هزار زحمت ، مال ِ چاپار را در ابهر حاضر کرد و سوار شدیم و عازم راه شدیم . نهار در " عمید آباد " صرف شد .دو ثلث فرسنگ که از عمید آباد دور شدیم ، به گدوک کوچکی رسیدیم ، معروف به گدوک الله اکبر. می پرسی گدوک به چی میگن ؟  گدوک یا گردنه ،معبری از کوه است ، و کلمه ای است ظاهرا ترکی ، و راه میان دو کوه که در زمستون برف ِ زیاد در اون جمع میشه . بالای اون گدوک تموم ِ جلگه ی سلطانیه و گنبد شاه خدابنده به کمال ِ عظمت ،نمایان است .باری ، یک عدد پنجهزاری زرد ، به شاگرد چاپار دادم و با آن که نه من و نه گماشتگانم زبان ِ او را نمی فهمیم و نه او ، زبان ِ ما را ، رامش کرده ،به طرف سلطانیه حرکت نمودیم " . افسوس که حال ، این مکان چز چند خانوار رعیتی که در اطراف  ِگنبد و عمارت سلطانی ساکن اند ، سکنه ندارد .
     این شهر از بناهای" سلطان محمد خربنده اولجایتو" است که از برکت ِ انفاس ِ" شیخ مفید " قدس سره ، در باب ِ رجوع زنی که به او علاقه داشته ، بعد از محلل در دفعه ی رابعه به او رجوع کرده ، و احتجاجات شیخ در حضور سلطان با علمای اربعه مذاهب ِ اهل تسنن ، سلطان را بر آن داشت که مذهب شیعی اختیار کرده و به " خدابنده " موسوم گشت ."
...
     خوب بمن گوش بده که دارم چی میگم : این مهندس عبدالله در بیشتر موارد ، افاضاتی میکنه که نا درست و مغشوش است ؛ تقصیر از او نیست . اطلاعات ِ مربوط به گذشته تاریخی ما رو، سپس تر ها ، غربی ها فراهم آوردند. مثلا " اولجایتو" هشتمین پادشاه از سلسله ی ایلخانیان بود و در رمضان 716 در سلطانیه در گذشت ، و شیخ مفید در 336-413 هجری قمری می زیست و با اولجایتو معروف به " خربنده " یا "خدابنده" همزمان نبود. فقیه صاحب نام  ِمعاصر با اولجایتو " علامه هلی" است .
... بلند شو که غلط گیری کار ِ من نیست و بهتره این بار بهمین مختصر پسنده کنم و ما بقی ماجرای عبدالله مهندس رو بگذارم برای نوبت بعد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر