۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

مسجد کبود تبریز



شهر فرنگی اومده
خانم فرنگی اومده
     حواست را بمن بده ؛ امروز 16 ماه آوریل 1881 میلادیه . داره یکی از خانوم های انگلیسی قونسولگری از زندگانی اش در تبریز می ناله . میگه : من در محله ی ارامنه در این کوچه های تنگ زندانی هستم و نمیتونم بدون حجاب از دروازه ی شهر خارج بشم ؛ چون فورا عده ی زیادی بدورم جمع میشن و با ولع شدیدی بمن نگاه میکنند . مجبورم به لباس زنان ِ مسلمون در بیام و چادر بسر کنم .
...
    خانوم ِ " دیالافوآ" ، امروز برامون از شهر تبریز میگه :
شهر تبریزابنیه قد یمی زیادی نداره ؛ اما هرچی باقی مونده ، خیلی جالبه . بهترین نمونه ی اون هم " مسجد کبوده " که در قرن پانزدهم در زمان ِ " جهان شا ه" ، سلطان ِ مغول از سلسله ی " قره قویونلو " ساخته شده . عظمت بنای مسجد کبود و زیبایی سردرِاون و ظرافت و معماری و کاشی هایی که دراطراف این سردربکار رفته ، همه حیرت آوره .و چقدر تاسف باره که گنبد های این بنای زیبا بواسطه ی زلزله تکان خورده و خراب شده و در حین سقوط دیوار ها رو هم با خود بزمین ریخته و از اون مصالح نفیس توده ای در حیاط بوجود اومده ؛ ساکنین اطراف هم بدون مانع در این توده کاوش میکنند و مصالحی برای ساختما ن های خودشون میبرند و هیچ کس هم در این فکر نیست که از این عمل ناپسند جلوگیری کنه . یک علت دیگه هم داره و اون اینه که چون این مسجد با دست " سنیان " ساخته شده ، "شیعیان" چندان مقید به نگهداری اون نیستند ؛ بلکه از ویران شدن و از بین رفتن این یادگار " سنیان " خوشوقت هم هستند.
امروز تموم این بنای عالی و نفیس خراب شده و حتی زمین اون روهم اهالی محل تصرف کرده ودر اون خانه هایی برای خودشون ساخته اند و تازه یک راه ِ کاروان رو هم در پهلوی پله های " جلوخان" اون ایجاد شده . در اطراف مسجد قبرستون ِ بزرگی از سنی ها وجود داشته که الان متروک و ویرون شده .
و این هم ارگ قد یمی  - ارگ علیشاه – که بیست متر ارتفاع داره و قبل از ورود به شهر هم در فاصله زیاد ، نظر مسافرین رو بخود میگیره در وسط میدان وسیعی قرار گرفته و از دیواری بشکل کثیرالاضلاع  محصور شده و برجهای بلندی داره و در اطراف آن هم خندق ِ پهن و عمیقی بوده که اکنون یک قسمتش پر شده .
 خوب تماشا کن در فاصله ی بسیار دوری تپه های بزرگی دیده میشه که در اطراف آنها چند دهکده دیده میشه .خرابه های مسجد معروف " غازان خان" که در مرکز تبریز قدیم بوده در زیر این تپه ها مدفون شده ؛ و این هم یخچال ِشهر. در زمستون ، گودال ها یی که در پهلوی دیوارهای بلند واقع شده رو پر از آب می کنند تا شب یخ ببنده و صبح کارگران این یخ رو شکسته و قطعه های اون رو در زیر زمین های سقف دار می ریزند و برای تابستان ذخیره می کنند . درسته که قیمت یخ نا چیزه ، اما هر یخچالی بطور متوسط سالی یکصدو بیست تومان عایدات داره . تومان الان 9 فرانک ارزش داره .
از یخچال که بگذریم وارد بازار می شویم ؛ اما کسبه و تجار دارن بساط ِ خودشون رو جمع می کنند و دکان ها شون رو با عجله می بندند. در صورتی که امروز نه جمعه مسلمون هاست و نه یکشنبه ی ارمنی ها و نه شنبه ی یهودی ها و نه یکی از اعیاد و یا روزهای سوگواری عمومی ؛ میگن که یکی از مجتهدین بزرگ تبریز برحمت ایزدی رفته .
الان رسیده ایم به خرابه های مسجد " غازان خان "،یعنی همون پادشاه مغول که بواسطه ی جنگها و فتوحاتش در ایران معروف است .
... خب بچه جون هم تو خسته شدی وهم من . بهتره شرح این هجران و این خون جگر رو بگذاریم بوقت دیگر ؛ بهتر نیست ؟
--

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر