۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

" پس لابد از من توقع نخواهید داشت که منزل خود را به مرده شور خانه تبدیل کنم ."


در آمد
      "  در کتاب ِ حاضر کوشش کرده ام از اخلاق و رفتار ، آداب و طرز زندگی ِ یکی از جالب توجه ترین ملل عالم تصویری بدست بدهم .ملتی که افتخاراتش بیشتر زاده ی اعمال و اقداماتی است که در گذشته های دور انجام گرفته است ؛ ولی هنوز گرفتار عوارض کهولت نشده ، بلکه کاملا لیاقت آن را دارد که باز در تاریخ فرهنگ و جهان آینده ، سهم بسزایی بعهده بگیرد . "
- وین. فوریه 1865 میلادی -
از کتاب سفر نامه ی پولاک "ایران و ایرانیان " . نوشته ی " یاکوب ادوارد پولاک "
...
شهر، شهر ِ فرنگه :

...
        پس از چهار سال ، سه تن از شاگردان من که وقت خود را به آموختن زبان فرانسوی نیز مصروف کرده بودند، و چند سال بعد چهار تن دیگر برای کار آموزی کامل به پاریس گسیل شدند . گروه نخستین در سالهای 1860 و 1861 در دانشکده ی طب پاریس به دریافت دیپلم دکتری خود نائل شدند ؛ یکی از آنها به نام " میرزا حسین " ، در آنجا رساله ای نوشت که به من اهدا شده است ؛ تحت عنوان ِ " در باره ی معا لجه  تب ِ نوبه به کمک اسید ارسنیک ، بر مبنای تجربیات مکتسب در بیمارستان تهران " . و این اثری است که در آن توضیحات قابل توجهی در باره ی این روش ِ معالجه بدست داده شده ". واین بیشتر از همه جلب توجه می کند که نویسنده ، این طرز معالجه را در باره ی شخص خود آزموده و مطالعه کرده است .
در باره ی کوشش و استعداد اینها هنگامی که در پاریس حضور داشتم پرفسورها از هیچ تمجیدی خود داری نورزیدند . بدین طریق می توانم همواره خرسند باشم که اقلا پایه و اساسی برای تربیت شاگردان در رشته های طب و علوم طبیعی در ایران گذاشته و تحقیق آزادانه را در بین آنها رواج داده ام . باشد که در آینده از این جوانه ها ثمر های نیکویی ببار آید .
...
        در سال 1858 چند خانواده سرشناس را وادار کردم تا مخارج ساختن بیمارستانی را برای تازه واردین به شهر فراهم کنند . من نیز برای این کار محل مناسبی را که خالی بود و به " ضیاءالسلطنه " ثروتمند ترین شاهزاده خانم مملکت تعلق داشت پیدا کردم . وی اول با تخصیص این محل برای نیتی که ذکر شد موافقت کرد . ولی بعد از من پرسید آیا هیچ کس در این بیمارستا ن نخواهد مرد ؟ .و چون نتوانستم این اطمینان را بدهم وی فریاد زد که :
" پس لابد از من توقع نخواهید داشت که منزل خود را به مرده شور خانه تبدیل کنم ."
و بدین ترتیب قول خود را پس گرفت .
امیر کبیر وصیت کرده بود که از اموالش مبلغ قابل ملاحظه ای برای تاسیس بیمارستانی در تهران تخصیص داده شود .اما پس از مرگش ، به وصیت او عمل نشد و آن مبلغ صرف تاسیس مدرسه ای خاص طلاب گردید .
...
       

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر