۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

در هنگامه خزان ، رنگدانه هاي سبز ِبرگ ِگياهان ، رنگ مي بازند






       در هنگامه خزان ، رنگدانه هاي سبز ِبرگ  ِگياهان  ، رنگ مي بازند ورنگين دانه هاي سرخ جاي آن مي گيرند واين چنين است كه مواد مغذي گياه از برگ ها به ريشه مي رود تا در بهار از آن  بهره گيرند .
     افزون بر اين ، رنگدانه هاي سرخ در هنگامه زمستان ، محافظت گياه را در برابر هجوم حشرات به گردن دارند .

مرحمت عالي زيا د .
شهر فرنگي - 19 مهر ماه 93 خيامي .


يادآوري :
 نگاره بالا از پارك پرديسان تهران در آذرماه 1392 برداشته شد .

در زمان اعتدال پاییزی و بهاری ، مدت ِ روز و شب در تمام نقاط زمین یکسان است










         در نقطه ي اعتدال  ِ پاییزی که حدود اول مهر ماه رخ می دهد ، خورشید از صفحه ي مداری زمین یا استوای آسمان عبور می نماید. در این نقطه  ، محور ِ چرخش ِ زمین نه به سمت خورشید مایل است و نه از آن دور می باشد ؛ در این زمان مدت زمان روزو شب در تمام نقاط زمین یکسان می باشد.
        نقطه های اعتدالی تنها زمان هایی می باشند که در آن زمان ها ، نقطه ای بر روی سطح زمین که مرکز خورشید دقیقاً بالای سر آن است بر روی استوا قرار می گیرد ، این نقطه در اول بهار به سمت نیم کره شمالی زمین حرکت می نماید و در اول پاییز، به نیم کره ي جنوبی می رود.
      نقطه های اعتدالی تنها زمان هایی می باشند که در آنها ، صفحه ي جدا کننده ي روز و شب بر استوای زمین عمود می باشد؛ در حالی که در نقطه ي انقلاب ، این زاویه به حداقل خود یعنی 66/5 درجه می رسد.

  در زمان اعتدال پاییزی و بهاری ، مدت ِ روز و شب در تمام نقاط زمین یکسان است اما ، زمان ِ طلوع و غروب خورشید در نقاط مختلف متفاوت می باشد.

90در صد حجم توده ذره های شناور در هوا ، خاستگاهی " طبیعی " دارند .




     می خوانیم :
هرگز میزان افسردگی اکسید کربن در جو ، به این اندازه بالا نبوده است .
می گویند :
ما ، هماهنگی هستی را بهم زده ایم .
آیا این چنین است ؟ داوری با شماست .
...

     در همه جا و در تمامی " اکوسیستم های " سیاره ی زمین ، ریز دانه های جامد و مایع در هوا شناور اند . در هر دم ، دهها میلیون از آنها را فرو می دهیم ؛ دانه هایی که اندازه شان از 0/01 میکرومتر – اندازه ی ریزترین باکتری ها - ، تا چند ده میکرومتر – قطر موی انسان – در نوسان است .

این ریز دانه های رقصان در جو ، در سرد شدن و یا گرم شدن ِ پوسته ی سیاره مان و شکل گیری ابرها ، نفش آفرین اند .
...




-         90در صد حجم توده ذره های شناور در هوا ، خاستگاهی " طبیعی " دارند .
      - در هنگامه ی فوران آتشفشان و بر خاستن ستون غول آسای دود و خاکستر از دودخان ، ذره های سولفور ، اکسید سولفور و سولفاتها ، در میان ِ بخار آب و آتش در آسمان می دود و در آتمسفر می نشیند و در ما ،لانه می گیرد .
      - پراکنش کربن آلی و کربن سیاه ،بوقت افتادن آتش بر جان درختان جنگلهای گرمسیری و سردسیری
      - و پریدن ِ ریز دانه های کانی ها ، در هنگامه ی دیو بادهای کویری ،
      - و پرتاب بلورهای نمک به آسمان از پهنآ ب ها و دریا ها بوقت دیداربا خورشید
 و ... نمونه هایی اند از نقش آفرینی پدید ه هایی است که طبیعی اش می پنداریم .

بخت خوش آن که ، پاره ای از " میکرو جلبک ها " گازی تولید می کنند که " دی متیل سولفید" نام داده ایم و آنها نقش پوششی برای سولفات ها در آتمسقر دارند و این ، از باز آمدن شان به زمین می کاهد .
...

-         10درصد باقیمانده از حجم توده ذره های شناور در هوا ، بر آیند ِ دست آدمی است :
   -  سوخت های فسیلی و تولید دی اکسید سولفور و ذره های سولفات .
   - و آتش افروختن با پسمانده های کشتزار ها پس از برداشت محصول که با پراکنش کربن آلی و کربن سیاه به آسمان خود را نشان می دهد
   - و کوره های ذوب فلزات و نیروگاها و تراشیدن جنگلها
   - و چرای بیش از اندازه در مراتع
   - و اتومبیل ها ونیز دود بر آمده از کشیدن سیگار و افروختن شمع و روشن کردن اجاق پخت و پز در این برآورد 10 درصدی مورد توجه بوده است .
...
ما ، هماهنگی هستی را بهم زده ایم ؟
آیا این چنین است ؟
داوری با شماست .
...

     مرحمت عالي كم نشه .
شهرفرنگي - 22شهريورماه 93


اين خانه ي ما است






          آنچه مي بينيد تنها يك ساختارِ  بزرگ ِ شناخته شده ي كيهاني نيست . اين خانه ي ما است . ابر خوشه ي  از كهكشان ها .
...
    به گمان ، تمامي كهكشان ها و ديگر مواد ، بگونه اي يكنواخت و يكسان در گيتي پراكنده شده است . ازجهان ِ پر ازمناظر ِ شگفت انگيز، با تكسكوپ تنها مي توان گوشه اي اندك از آن را ديد .
    فاصله ي نزديكترين ستاره به ما ، 400 تريليون كيلومتر است ؛ اين بدان معني است كه بيش از 100 هزار سال بدرازا مي كشد تا بتوان به نزديكترين ستاره رسيد .
...
    هزاران كهكشان كه كهكشان ِ راه شيري ما هم جزيي از آن است در" ابر خوشه ي كهكشاني " در اين نگاره ي كامپيوتري ديده مي شود ؛ اين تنها" گروهي محلي ِ كهكشاني " است .
    در پهنه هاي سبز رنگ ، نقطه هاي سفيد ، كهكشان هاست ، خط هاي سفيد نيز مسير حركت آها را به سوي مركز " ابر خوشه ي كهكشاني " مي نماياند .
   در كمان ِ دايره اي شكل ِ پرتقالي رنگ ، لكه اي آبي رنگ محل كهكشان ما را نشان مي دهد .
   در بيرون كمان نارنجي رنگ ، كهكشان ها به سوي  محل هاي تمركز ديگر" ابر خوشه ها ي  كهكشاني  " ، در جريان اند .
  اين" ابر خوشه ي كهكشاني" با جرمي برابر 100000برابر جرم " كهكشان را ه شيري "  ، در فاصله اي حدود 500 ميليون سال نوري از ما  قرار دارد .
...
  در زبان مردم هاوايي ، اين كهكشان را Laniakea بمعني " بهشت بيكران "  مي نامند .
...
زياده عرضي نيست .
 شهر فرنگي – 20 شهريور ماه 93 خيامي .
پر حرفي :
            كهكشان ما ، سرريز از گذرگاه هاست .
             آيا مي توان 7 هزار تريليون اتم موجود در بدن مان را تبديل به اطلاعات كرد و با سرعت نور از جايي به جاي ديگر فرستا د ؟ در اين صورت ، با اين باور ِ امروزي كه ما در جهاني با محدوديت سرعت زندگي مي كنيم  چه كار بايد كرد ؟

جهان در ميدان مغناطيسي پيچيده شده است







    جهان در ميدان مغناطيسي پيچيده شده است  ؛ وما در معرض ِميدان مغناطيسي ، مانند اقيانوسي كه امواج در آن جريان دارد قرار داريم.
خطي مغناطيسي از مغز ما عبور مي كند .
در هر دقيقه از روز ، نيرويي مرموز ما را در بر گرفته است .
...
     جريان ِ آهن ِ مذاب در هسته ي مركزي گوي زمين ، با ايجاد جريان هاي الكتريكي ، سبب ميداني مغناطيسي است كه سياره ي ما را از تابش هاي زيانبار كيهاني و پرتو هاي مخرب فوران هاي خورشيدي محافظت مي كند . بنابر اين هر تغييري در جريان هسته مركزي زمين  با تغييرات جديدي در ميدان مغناطيسي همراه است .
...
    نگاره بالايي :
               شدت متوسط ميدان مغناطيسي در رويه ي زمين در دوره ي زماني اول تا 30 ماه ژوئن سال 2014.
    نگاره زيرين :
              تغيير ميدان مغناطيسي زمين از ژانويه تا ژوئن 2014 ميلادي .
...

 آيا ذهن ما از مغناطيس جهاني بهره مي برد ؟

...
    مرحمت عالي زياد .
 شهر فرنگي – 18 شهريور ماه 93

زندگي را با ساعت تنظيم نمي كرديم .

زندگي را با ساعت تنظيم نمي كرديم .
...
       از مدرسه  كيف در دست ، در صفي بلند بيرون مي آمديم و كوچه را كه هم باريك بودوهم دراز، با گذر از دكه آب آلبالو فروش ، كه قره قوروت و جوهر ليمو هم داشت ، مي گذشتيم و آب دهان مان را قورت مي داديم .
 دهان مان بي اختيار مي جنبيد ؛ گويي آدامس باد كنكي كه تازه آمده بود را باد مي كرديم .
...
    از لوطي ها مي ترسيديم و از ولگرداني هم كه بدور هم چمباتمه زده بودند و تاس مي اندختند هم مي ترسيديم . و تاس ، چيزي جز استخوان ِ كشگك كوسفند نبود .
    به خيابان بوذرجمهري كه مي رسيديم ، گويي ريسمانِ صف پاره مي شد وما چون دانه هاي تسبيح ، رها مي شديم وهر يك راه خانه خود مي گرفتيم .
...
     وقتي به نزديكي شهر فرنگي مي رسيديم  ، اون جعبه ي جادويي شهر فرنگ ،  من و برادر كوچكم رابه سوي خود مي كشيد .
يكباركه ده شاهي داشتيم ، اجازه يافتيم از لوله شهر فرنگ ، داخل  شكم ِ جعبه را تماشا كنيم . آنجا، امير ارسلان نامدار بود و فرخ لقاي خالدار . هنوز درست و حسابي چمباتمه نزده بوديم كه اخطار شهر فرنگي ما را از جلوي شهر فرنگ بلند كرد :
" با ده شاهي فقط ميشه امير ارسلان را ديد ، شما فرخ لقا را هم ديديد . "
...
   راه  ِ مدرسه تا خانه ، پر از شگفتي ها بود . پهلوان ِ شاهنامه خوان ، لباس رزم به تن داشت و سپر و شمشير در دست ، اين ور واون ور مي پريد .
وما ، با هر يورش پهلوان به سوي مان، چند قدم به عقب مي پريديم .
و پهلوان با اين جمله :
" عزيزان نترسيد ز رستم ، كه رستم رسيد با فرامرز و ... "
ما را به سوي خود مي خواند .
و ما ،دوباره پا پيش مي گذاشتيم و سهراب و فرامرز را گويي مي ديديم .
–آن روز ها تلويزيون هنوز نيامده بود –
...
وقتي به خود مي آمديم كه دير شده بود. بقيه راه را مي دويديم وكوبه ي مردانه ي در بزرگ چوبي خانه را به شدت مي كوبيديم .
 ساعت ِ پا بلند ِ اتاق پذيرايي گويي ما را مي پائيد و با آواي بلندش ، ما را لو مي داد . ما با او كاري نداشتيم ؛ چراچقلي ما را مي كرد ؟ ما كه زندگي مان را با او تنظيم نكرده بوديم ! به او كه نبايد جواب ِ دير آمدنمان را پس مي داديم . بايد مي داديم ؟
...
مرحمت عالي زياد .
 شهر فرنگي .
16 شهريور ماه 93


مي توان اين سيارك را با تلسكوپ هاي كوچك نيزمشاهده نمود .






      سيارك كوچكي را ستاره شناسان ، در هفته اي كه رفت – يكشنبه 9 شهريور ماه 93 برابر 31  آگوست2014 – شناسايي كردند كه فردا يكشنبه 16 شهريور ماه 93 – 7 سپتامبر 2014 – از فاصله اي برابر 40000 كيلومتري زمين بسرعت خواهد گذشت  ؛اين فاصله اي است برابر يك دهم فاصله ي زمين تا ماه . با اين ياد آوري كه ماهوار هاي هواشناسي و ارتباطات ، در فاصله ي 36000 كيلومتري از زمين در گردش اند .
       بر پايه بازتاب روشنايي از اين سيارك ، ستاره شناسان بر آورد مي كنند كه طولي برابر 20 متر داشته باشد .
      سرزمين نيوزلند،  اين خرده سيارك ، نزديكترين فاصله را با زمين خواهد داشت .
      مي توان اين سيارك را با تلسكوپ هاي كوچك  نيزمشاهده نمود .
...

مرحمت عالي زياد 
شهر فرنگي 15 شهريورماه 93

زندگي را با ساعت تنظيم نمي كرديم . زمان براي ما چندان اهميت نداشت .


زندگي را با ساعت تنظيم نمي كرديم . زمان براي ما چندان اهميت نداشت .
  " خداوندا ، چنان كن سر انجام كار ، تو خوشنود باشي و ما رستگار . "
اين بخشي از دعاي صبحگاهي بود كه در سر صف ، با صدايي بلند داد مي زديم تا همه بشنوند . معني آن را نمي فهميدم ؛ مگر امروز پس ازگذشت 60 سال از آن روز ها مي فهمم ؟
    مدرسه ، ساختماني وامانده بود از دوره ي قاجار . دور تا دور حياط اندروني ، اتاق بود كه بهم راه داشتند و با پله هايي بلند ، به حياط مي رسيدند  .
مستراح مدرسه عمومي بود . ايستاده مي شاشيديم و با بچه ها مسابقه پرش مي داديم .
...
 پس از نيايش صبحگاهي   در بعضي روزها ، آقاي ابراهيمي ناظم ِ چوب بدست فرياد مي زد :
" يلان فلك رو بيار ".
و "يلان " ، مستخدم يا بگفته امروزي ها " باباي مدرسه  " بود .
شيون ِ همكلاسي مان كه پايش را به فلك بسته بودند و تازيانه آقاي ناظم  آن را نوازش مي داد ، ما را از رفتن به مستراح باز مي داشت . همانجا مي شاشيديم .
...
...
     فرياد ِاين مرد ِ وانتي سرگردان در كوچه ها و پس كوچه ها ، كه مي نالد :
" آب ِ گرم كن ، خرده ريز انباري و آهن پاره و ...  خريدارم " . من را به آن روزهاي سرد بچگي مي برد .
 آيا  اين شيون در گلو خفه شده ي همكلاسي دبستاني ام نيست كه سر صف به فلك بسته شد و چوب درخت آلبالوي آقاي ناظم پايش را قلقلك ! داد ؟
...
 مرحمت عالي زياد .
شهر فرنگي –
28 مرداد ماه 93

    


و اين هم از زمان ، كه در اعماق وجودمان نقش بسته .





گوش كنيد :
...   " و ما آن طرفتر درمحله دولاب ، دلگشا ، چهارصد دستگاه ، داشتیم صدای جغجغه فروش دوره گرد را و بستنی فروشی که تمام دکانش روی سرش بود و بستنی نانی را دهشاهی یا یک قران می خردیم و به تماشای كا رلحاف دوزی که با آن کمان حلاجی اش گوشه دیوارخانه ای پنبه هارابه هوا فوت میکرد بستنی مان را لیس میزدیم.
وآن آوائی که به قول  خسرو سینائی در فیلمش  ( عتیقه میشود) .. و
عزت زیاد  شهر فرنگی
فرزانه
مرداد93 "
...
" ... من با آن خانه سنگلج با کف پوش ختایی آشنا هستم بدون اینکه آنرا دیده باشم. پدر من دوران کودکی و نو جوانیش را در سنگلج و چنین خانه ای زندگی کرده. از طریق انتقال داده ها از پدرم به من ، خانه اش همان گونه ای که توصیف کردی در ذهن من نقش بسته.
          با حو  ض  هم متاسفانه آشنا هستم. شش ساله بودم که خو اهر چهار ساله ام در حو  ض   خونه  غرق شد.
 از فردای آنروز از مدرسه که میرسیدم همه جای خونه بدنبالش میگشتم دیگه او هیچ جا نبود ولی هنوز هم ذهن من میتونه برسه به آنروزها و او را با دامن کوچک گلدارش مجسم کنه.
"  شاد زی "
صادق
...
و اين هم از زمان ، كه در اعماق وجودمان نقش بسته .
گوش كنيد :
ديگه داره سال نو ميآد . ما بچه ها دل توي دلمون نيست تا كفش عيد مون را اجازه بدن بپوشيم و كيف كنيم .
مردي توي كوچه داره داد ميزنه كه :
" گلي ، گلي مرغ آبيه " .
نكنه مادرمون اين صدا را نشنوه !
مادر، به" صغرا باجي " ، ميگه :
"از اون دوره گرد براي بچه ها  مرغابي بخر .  "
هورا مي كشيم و پير زن رو هل ميديم كه زود باش معطل نكن داره  گلي گلي ...صداش دور ميشه .
 " مرغ ِ آبي " ، مرغابي كوچولويي بود كه از  موم ِ بسيار نازك ساخته شده بود  ؛ در طشت آب مي انداختيم و كيف مي كرديم . هنوزاز بازي با مرغابي دل بر نكنده بوديم كه  دست  ِخواهر كوچكمان ،  - همون كه تو حوض پريد تا ماهي طلايي رو بگيره -   بي اختيار پرپد و تا يكي از مرغابي ها رو بگيره .
 مرغ آبي ِ يكي از ما  بچه هابه زير آب رفت و ديگه بيرون نيامد.
آخه ، ناخن ِ  خواهرمون به بدن نازك مرغابي فرو رفته بود .
...
مرحمت عالي زياد
شهر فرنگي  - 26 مرداد ماه 93

در نيمكره شمالي " گوي زمين " ، تابستان ِ امسال چهره اي ديگرگرفت




       در نيمكره شمالي " گوي زمين " ، تابستان  ِ امسال چهره اي ديگرگرفت ؛ مناطقي كه غالبا تابستاني داغ داشتند جاي خود را به سرزمين هاي گرم ِ تابستانه دادند .
       در باختر ِقاره اروپا ، و جنوب و خاور قاره ي آمريكا ، هواي گرم جاي هواي داغ  ِ را گرفت  ودر مقابل، شمال اروپا و كناره هاي اقيانوس آرام در شمال آمريكا، كه غالبا تابستان هاي ملايم داشتند داراي هواي بسيار داغ شدند .
      در لهستان ، بلاروس ، استوني، ليتواني ، سيبري و سوئد در هفته اول مرداد ماه ،اين  افزايش درجه گرما سبب آتش سوزي ها در مناطق جنگلي شد .
    در ايالت هاي اورگان  ،  واشنگتون ، و كاليفرنيا و نيز در بريتيش كلمبيا و آلبرتاي كانادا ، شريط آبهوايي به همين گونه بود  آتش سوزي هاي مناطق خشك جنگلي در ايالت واشنگتن كه سهمگين ترين آن پس ار سال 1902 ميلادي است در بخش هايي از گستره ي "Carlton "  تا 11 آگوست ، 103643 هكتار از جنگلها را به خاكستر بدل نمود و دست كم 322خانه سوخت .   
...
در نقشه بالا ، درجه گرماي رويه زمين براي روزهاي 5 تا 12 مرداد 1393 نشان داده شده است .
 عكس ماهواره اي اين يهنه ي ويران شده در همرا ه اين يادداشت آمده است . 
...
ديگر عرضي نيست .
مرحمت عالي زياد .
شهر فرنگي – 21 مرداد ماه 1393 خيامي

آيا " زمان " توهمي است كه آن را براي درك جهان ساخته ايم ؟


 آيا " زمان " توهمي است كه آن را براي درك جهان ساخته ايم ؟

            به " زمان ِ" بچگي ام بر مي گردم . محله يي كه" سنگلج " بود و گذر، " درخونگاه ".
            سنگفرش حياط خانه مان آجر قزاقي بود و ديوارش گچي با دوره اي از آجر ؛ و اين هويت بيشتر خانه هاي محله بود . كوچه ها بهم راه داشت . گرچه بن بست بود كوي ما .
حوضي بود دايره اي در وسط حياط ، با پاشوره اي و فواره اي در وسط  ، و ماهي هاي ريز و درشت قرمز و سفيد وسياه .
       آب سبز رنگ ِ خزه بسته ديوار ِ حوض را ، هر چند وقت يكبار " آب حوضي " ، كه دوره گرد بود وپيتي  داشت با نشان ِ " شركت نفت ايران و انگليس "  بيرون  مي كشيد و در باغچه مي ريخت . و اين يكي از روزهاي خوش ما بود .
بازي با آب زلال حوض و ماهي هاي رقصان در آن مدتها ما را سرگرم مي كرد ؛ گرچه يكبار خواهر كوچكم كه در بازي هاي پسرانه از ما گوي سبقت مي ربود ، براي گرفتن تنها ماهي طلايي به حوض پريد و در زير لوله ي فواره گير كرد و اگر چالاكي اش نبود خفه مي شد .

       شيون بوق ِ لاستيكي دوچرخه ي شير فروش در بعد از ظهرها ، هشداري بود به ما بچه ها تا با باز شدن در خانه به بيرون بپريم و چند بار از سر تا ته كوچه را بدويم . كوچه و خانه هاي همسايه  براي ما بچه ها ، شگفتي ها داشت .
...
شايد" زمان " ، تنها در ذهن ما باشد .
...
مرحمت عالي زياد .
زياده عرضي نيست .
شهر فرنگي . 19 مرداد ماه 93 خيامي