۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبه

" طهران ِ " ، خاک برسر " " تهران " شد .




" طهران  ِ " ، خاک برسر " " تهران " شد .
        در بازارِ برده فروشان ِ " ری " ، خرید ِ هر نوع برده ای ممکن بود . از کارگر ساده گرفته  تا صنعتگر چیره دست و غلاما ن ِ جنگی ؛ از موسیقی دان گرفته تا مطربان و رقاصان و آواز خوانان .
شراب ِری معروف بود چون شراب ِ شیراز.
...
        اهالی بیشتر دزدند و راهزن ؛ از سرداب ها بیرون می پرند و راه ِ کاروانیان از هر سو روان به " ری " ، را می بندند . غارتشان می کنند. این جا " طهران " است در سده ی هفتم هجری با دخمه ها و خانه های خشتی پنهان در خاک .
...
        نیمه ی اول سده ی یازدهم میلادی ، " ری " از مهمترین و بزرگترین شهر های ایران از لحاظ ِ اقتصادی می شود . " مرد آویج " در سال 935 -932، لشگریان ِ خلیفه ی عباسی را بیرون می ریزد و  طغرل بیک  سلجوقی بطور موقت " ری " را به پایتختی بر می گزیند ؛ این سال 1050 میلادی است.         در جنبش ِ " سنباد " در سال 700 میلادی در شهر های ری و نیشابور ، - به خونخواهی قتل ابومسلم- خزانه ی سرشاری که از اموال ابومسلم بر جای مانده بود  از " مرو " به " ری " آورده شد . سنباد عقاید ِ زرتشتی داشت و از مردم ِ حومه ی نیشابور بود ؛ شیعیان و حتی مزدکیان در جنبش ِ سنباد شرکت داشتند . این شورش بر روی هم هفتاد روز دوام داشت .
...
       " طهران " به آرامی خاک از سر بر گرفت ؛ " طهران " ، وارونه شد . خانه ها از خشت ِ خام بر پای " بلند توچال " پهن شد . سرداب ها در روز روشن شد و شوق بیگانگان برای سر کشیدن به آن زیاد . این سال ِ 1008 میلادی بود که طهران 3000 باب خانه داشت .
       "طهران " را آغا محمد خان قاجار پسندید و در آن تاج بر سر گذاشت و شاهنشاه شد ؛ سال 1796 میلادی بود و شب ِ پر ستاره ی طهران ، زبانزد ِ این و آن .
...
        قریه طهران ، پوست انداخت . قد کشید و " تهران " شد . و در میان ِ شهرهایی که شتاب ِ گسترشی بی اندازه دارند انگشت نما شد . دامنش به گستردگی 840 کیلومتر مربع رسید و فضای سکونتی اش به 180 کیلومتر مربع . میلیون ها خانه ی ریز و درشت ، کوتاه و بلند از خاک سر بر افراشت و چهره به چهره شد  تا امروز که 22 منطقه دارد و 115 ناحیه .
        " دیناسورها " ،- بولدوزر- این روز ها ، مهمان ِ تهرانند . درهر کوی و محله چند تایی با فریاد های  دلهره آورشان ، با وسواس بر سر ِ خانه هایی می کوبند که راه "  مشارکت در ساخت !" - خراب کردن خانه های دو یا سه طبقه و ساختن خانه های چندین طبقه - می روند . موتور ِ تراکتور های گازوئیل سوز،  به یاری " دایناسور ها"آمده اند و ریزه گرد سیاه رنگ و بد بوی شان را با گشاده دستی به آسمان می فرستند .
 سمفونی ِ" مورچگان ِ سواری " – اتومبیل های ریز و درشت  - در ردیف های زوج و فرد – شماره ی فرد و زوج سواری های شخصی - و " مارمولک های " – مترو- زیر پوسته ی شهر، جاذبه ی تهران ِ امروز است .
میلیون ها کولر آبی در پشت با م ها در تابستان به آسمان " پف " – بخار آب - می کنند و" دودخان ِ گرمخانه ها " – دودکش شوفاژ خانه ها - در زمستان و تابستان ، سخاوتمندانه  گرمای نا پیدا به آسمان می فرستند. . یکی ملافه ی نازک بر آسمان می کشد و آن دیگر، لحاف سیاه بر روی شهر می اندازد . تهران به نفس تنگی افتاده است .
...
       آیا " تهران " ، دوباره " طهران " خواهد شد و وارونه ؟
خرمالوی تهران و توت ِ " فرح زاد " را ریز گرد های رقصان در هوا در بر گرفته است .
دیو باد های زمستانی هم توان ِ به کنار انداختن ِ پتوی پشمین ِ افتاده بر شهر را ندارند .
         

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر