" طهران
ِ " ، خاک برسر " " تهران " شد .
در بازارِ برده فروشان ِ " ری " ، خرید ِ هر نوع برده ای ممکن
بود . از کارگر ساده گرفته تا صنعتگر چیره
دست و غلاما ن ِ جنگی ؛ از موسیقی دان گرفته تا مطربان و رقاصان و آواز خوانان .
شراب ِری معروف بود چون شراب ِ شیراز.
...
اهالی بیشتر دزدند و راهزن ؛ از سرداب ها بیرون می پرند و راه ِ کاروانیان
از هر سو روان به " ری " ، را می بندند . غارتشان می کنند. این جا
" طهران " است در سده ی هفتم هجری با دخمه ها و خانه های خشتی پنهان در
خاک .
...
نیمه ی اول سده ی یازدهم میلادی ، " ری " از مهمترین و بزرگترین
شهر های ایران از لحاظ ِ اقتصادی می شود . " مرد آویج " در سال 935
-932، لشگریان ِ خلیفه ی عباسی را بیرون می ریزد و طغرل بیک
سلجوقی بطور موقت " ری " را به پایتختی بر می گزیند ؛ این سال
1050 میلادی است. در جنبش ِ "
سنباد " در سال 700 میلادی در شهر های ری و نیشابور ، - به خونخواهی قتل
ابومسلم- خزانه ی سرشاری که از اموال ابومسلم بر جای مانده بود از " مرو " به " ری " آورده
شد . سنباد عقاید ِ زرتشتی داشت و از مردم ِ حومه ی نیشابور بود ؛ شیعیان و حتی
مزدکیان در جنبش ِ سنباد شرکت داشتند . این شورش بر روی هم هفتاد روز دوام داشت .
...
" طهران " به آرامی خاک از سر بر گرفت ؛ " طهران " ،
وارونه شد . خانه ها از خشت ِ خام بر پای " بلند توچال " پهن شد . سرداب
ها در روز روشن شد و شوق بیگانگان برای سر کشیدن به آن زیاد . این سال ِ 1008
میلادی بود که طهران 3000 باب خانه داشت .
"طهران " را آغا محمد خان قاجار پسندید و در آن تاج بر سر گذاشت
و شاهنشاه شد ؛ سال 1796 میلادی بود و شب ِ پر ستاره ی طهران ، زبانزد ِ این و آن
.
...
قریه طهران ، پوست انداخت . قد کشید و " تهران " شد . و در میان
ِ شهرهایی که شتاب ِ گسترشی بی اندازه دارند انگشت نما شد . دامنش به گستردگی 840
کیلومتر مربع رسید و فضای سکونتی اش به 180 کیلومتر مربع . میلیون ها خانه ی ریز و
درشت ، کوتاه و بلند از خاک سر بر افراشت و چهره به چهره شد تا امروز که 22 منطقه دارد و 115 ناحیه .
" دیناسورها " ،- بولدوزر- این روز ها ، مهمان ِ تهرانند . درهر
کوی و محله چند تایی با فریاد های دلهره
آورشان ، با وسواس بر سر ِ خانه هایی می کوبند که راه " مشارکت در ساخت !" - خراب کردن خانه های دو
یا سه طبقه و ساختن خانه های چندین طبقه - می روند . موتور ِ تراکتور های گازوئیل
سوز، به یاری " دایناسور
ها"آمده اند و ریزه گرد سیاه رنگ و بد بوی شان را با گشاده دستی به آسمان می
فرستند .
سمفونی
ِ" مورچگان ِ سواری " – اتومبیل های ریز و درشت - در ردیف های زوج و فرد – شماره ی فرد و زوج
سواری های شخصی - و " مارمولک های " – مترو- زیر پوسته ی شهر، جاذبه ی
تهران ِ امروز است .
میلیون ها کولر آبی در پشت با م ها در تابستان
به آسمان " پف " – بخار آب - می کنند و" دودخان ِ گرمخانه ها
" – دودکش شوفاژ خانه ها - در زمستان و تابستان ، سخاوتمندانه گرمای نا پیدا به آسمان می فرستند. . یکی ملافه
ی نازک بر آسمان می کشد و آن دیگر، لحاف سیاه بر روی شهر می اندازد . تهران به نفس
تنگی افتاده است .
...
آیا " تهران " ، دوباره " طهران " خواهد شد و وارونه ؟
خرمالوی تهران و توت ِ " فرح زاد " را
ریز گرد های رقصان در هوا در بر گرفته است .
دیو باد های زمستانی هم توان ِ به کنار انداختن
ِ پتوی پشمین ِ افتاده بر شهر را ندارند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر