باد به مخزن ِ نسخه های خطی شعبه ی لنینگراد ِ انستیتوی خاور شناسی فرهنگستان علوم شوروی می
افتد ، و کتابی با عنوان ِ " عالم آرای نادری " اثر محمد کاظم – شاید به
خط خود او و یا به سفارش او – در هوا
پراکنده میشه . نسخه ای پر بهاء از تاریخ نیمه ی اول قرن هجدهم میلادی .
برگی از آن نسخه را در هوا می قاپم ؛ یادداشتی
است از " آرتمی ولینسکی" سفیر روس در دربار شاه سلطان حسین :
" ... حتی میان ِ عوام الناس نیز چنین
ابلهکی کمتر یافت می شود تا چه رسد میان ِ تاجداران ."
" ... در هیچ کاری مداخله نمی فرماید ، و
تمام امور را به اعتماد الدوله خود – اعتمادالدوله لقب صدر اعظم بود – که از هر
چارپایی ابله تر است ، محول می سازد . "
...
سیاست ِ مالیاتی در زمان شاه سلطان حسین ( 1106 -1135 هجری ، 1694 -1722
میلادی ) برای شهریان و روستائیان غیر قابل تحمل شد . مالیاتها که در طی سده ی
یازدهم به کندی افزایش یافته بود ، در فاصله ی سال های 1110 -1113 هجری به یکبارکی
3-2 برابر شد .
سنگینی بار مالیات ، و خود کامگی و ستمگری حکام
شاهی بویژه در پیرامون ِ کشور، که در زمان شاه عباس اول یا پیش از او به قلمرو
صفویه اضافه شده بود ، بیشتر نمایان بود .
بزرگترین قیام اقوامی که زیر سلطه ی صفویه در آمده بود ، قیام ِ ایل مقتدر
و نیمه چادر نشین افغانی به نام غلجه زایی بود که در نزدیکی قندهار اقامت داشت .
این ایل از جهت ِ نژاد مختلط بود .
پسر نوزده ساله ی رئیس ایل غلجه زایی ، جوانی بی
باک و جدی بود به نام محمود که جای پدر گرفت .
خرابی وضع دولت صفوی به محمود اجازه داد تا
نخستین لشکر کسی را به اعماق ایران به عمل آورد .
شاه ِ بی لیاقت
، لطفعلی خان ، سردار ایرانی را از کار بر کنار و سپاهیانش را مرخص کرده
بود ؛ محمود از این وضع استفاده کرد و بیش از 20 هزار افغانی را گرد آورد، و در
پایان سال 1721 میلادی از کوتاهترین راه ولی دشوار ترین راه ، یعنی ار طریق سیستان
و کرمان به اصفهان لشکر کشید .
در لشکر محمود توپخانه ی سنگین وجود نداشت ، ولی
توپهای سبکی داشتند که بر پشت شتر حمل می شد و ایرانیان به آن زنبورک می گفتند .
در نبردی نزدیک " "گلون آباد " ،
در روز 8 ماه مارس 1722 ، قشون شاهی شکست خورد و توپخانه سنگین شاه مرکب از 23 تو
پ در حین حمله به دست افغان ها افتاد .
محمود خان به شاه سلطان حسین پیشنهاد ِ صلح داد
؛ با این شرط که شاه گذشته از قندهار ، سیستان و خراسان را نیز به غلجه زایی ها
بدهد ، و 50 هزار تومان غرامت بپردازد ، و دختر خود را به زنی به محمود بدهد .
مجلس ِ شاهی پیشنهاد های محمود را شدیدا رد کرد .
محاصره ی اصفهان توسط محمود هفت ماه طول کشید
. – از ماه مارس تا اکتبر1722 – علیرغم پایداری دلیرانه ی پادگان و مردم شهر و نیز
روستائیان ِ اطراف ، پایتخت صفوی دچار گرسنگی و قحطی شد . کوشش های طهماسب
میرزا - ولیعهد – در قزوین برای گرد آوردن
لشکر از شمال ایران و نجات پایتخت به نا کامی انجامید .
شاه ، خود را باخت . با محمود وارد مذاکره شد و این بار با پرداخت 100 هزار
تومان غرامت و ازدواج دختر خود با محمود، و تسلیم ِ تمام ایالاتی که پیشتر محمود
خواسته بود به اضافه ی ایالت کرمان موافقت
کرد .
محمود گفت :
" با وضع موجود تمام ایالات و منابع ایران
بدون موافقت شاه نیز به دست او خواهد افتاد ، و جملگی دختران و زنان شاه را میان
سپاهیان خویش چون کنیزان ، تقسیم خواهد کرد .
شاه خواست از پایتخت فرار کند ولی موفق نشد ؛ با موکبی از امیران خویش در
روز 22 اکتبر سال 1722 – 1135 هجری – عازم اردوگاه محمود شد و شهر و زمام حکومت و
علامات سلطنت را تسلیم وی کرد .
دو روز
بعد ، محمود با لشکریان خود وارد اصفهان شد و بر تخت ِ سلطنت نشست .