۱۳۹۴ فروردین ۳۰, یکشنبه

عرب شكم شيشه اي وسيله را مي بيند و ايراني ، غليان يا غلغل آب در شكم آن را .


  " مي دانيد كه كلمه غليان يا قليان عربي است و عربها به آن مي گويند شيشه ؟  حالا اجازه مي دهيد كه يك عكس از قليان خانه ي شما بگيرم ؟ "
صاحب كافه ، خوشي از صورتش و برخوردش رفت و با لحني خشك و تلخ گفت :
   " نه خير ! اجازه نيست كه اينجا عكس بگيريد  ! برويد چند قدم پائين تر يك قهوه خانه هست و هر چه عكس مي خواهيد بگيريد . "
فرصت نداد كه به او بگويم :

 " در عربي به اين وسيله " نارجيله " هم مي گويند و آن هم فارسي است و فرانسوي ها از فارسي گرفته اند و به آن مي گويند " نارگيله "  - narguile - ! "

    فكر كردم " شيشه " ، كه عربها به قليان مي گويند بايد همان كلمه اي باشد كه در فارسي به آن " آبگينه " هم مي گويند و حدس زدم كه در چنين جاهايي چيزي كه در تمام روز براي استفاده مشتري ها آماده است لابد " غليان " با " غين " است كه آن را بيشتر با " قاف " مي نويسند . اين يكي ديگر از شگفتي هاي عالم زبان ايراني است ؛ اسم يك وسيله مخصوص ِ فرو كشيدن دود " تنباكو " را از زبان عربي مي گيرد و مي گويد" غليان " و عرب اسم ِ همان وسيله را از زبان فارسي مي گيرد و مي گويد " شيشه "؛

 عرب شكم شيشه اي وسيله را مي بيند و ايراني ، غليان يا غلغل آب در شكم آن را .

...

  شهر فرنگي .
27 فروردين ماه 1394

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر