" مي دانيد كه كلمه غليان يا قليان عربي است و عربها به آن مي گويند شيشه ؟ حالا اجازه مي دهيد كه يك عكس از قليان خانه ي شما بگيرم ؟ "صاحب كافه ، خوشي از صورتش و برخوردش رفت و با لحني خشك و تلخ گفت :" نه خير ! اجازه نيست كه اينجا عكس بگيريد ! برويد چند قدم پائين تر يك قهوه خانه هست و هر چه عكس مي خواهيد بگيريد . "فرصت نداد كه به او بگويم :" در عربي به اين وسيله " نارجيله " هم مي گويند و آن هم فارسي است و فرانسوي ها از فارسي گرفته اند و به آن مي گويند " نارگيله " - narguile - ! "فكر كردم " شيشه " ، كه عربها به قليان مي گويند بايد همان كلمه اي باشد كه در فارسي به آن " آبگينه " هم مي گويند و حدس زدم كه در چنين جاهايي چيزي كه در تمام روز براي استفاده مشتري ها آماده است لابد " غليان " با " غين " است كه آن را بيشتر با " قاف " مي نويسند . اين يكي ديگر از شگفتي هاي عالم زبان ايراني است ؛ اسم يك وسيله مخصوص ِ فرو كشيدن دود " تنباكو " را از زبان عربي مي گيرد و مي گويد" غليان " و عرب اسم ِ همان وسيله را از زبان فارسي مي گيرد و مي گويد " شيشه "؛عرب شكم شيشه اي وسيله را مي بيند و ايراني ، غليان يا غلغل آب در شكم آن را ....شهر فرنگي .27 فروردين ماه 1394
در سال1317قمری مظفرالدین شاه به فکر می افتد به فرنگستان سفر کند؛ ولی خزانه خالی بود. سال موش بود. امین السلطان ،صدر اعظم وقت برای تدارک سفر شاه از بانک شاهنشاهی ایران که انگلیسی ها تاسیس کرده بودند و خود آنرا اداره می کردند درخواست وام کرد .بانک جواب رد داد.از بانک استقراضی ایران که سهامدار آن دولت روسیه بود 22/5 میلیون منات وام گرفت. شاه در فرانسه دستور خرید یکدستگاه شهر فرنگ را صادر کرد . استقبال مردم کوچه و بازار از این جعبه نمایش به اندازه ای شد که "شهر فرنگی" بودن شغل آبرومندی شد .
۱۳۹۴ فروردین ۳۰, یکشنبه
عرب شكم شيشه اي وسيله را مي بيند و ايراني ، غليان يا غلغل آب در شكم آن را .
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر