۱۳۹۲ بهمن ۳۰, چهارشنبه

پيرايه ي ملك پيران باشند .



به منظور ِ بر قراري درجه ي" شركت مشاور" ، توسط نماينده ي اعزامي از سوي ارگان مسئول ، حضور ِ گروهي  ِ كارشناسان را درشركت ، اجتناب نا پذير نمود .
...
 زمان ارزيابي بين 10 تا 30/1 پيش و پس از نيمروز، تعيين شده بود .
       عقربه ساعت دور خودش مي چرخيد و مي چرخيد و از نماينده ي محترم جامعهء مهندسين مشاورخبري نبود . با هر تلفن و يا صداي زنگ ِ در ورودي ، خانم منشي  از جايش به آرامي بلند ميشد و در مي گشود .
       عقربه ساعت يك پس از نيمروز را نشانه گرفته بود كه مژده رسيد ، جناب ارزياب ِ "جامعه مهندسين مشاور"  پشت ِ در است .
 كارشناسي محترم  از جمع ما ،به پيشوازش شتافت .
       مردي بسيار جوان ، بلند بالا ، خوش پوش ، كيف بر دست وارد شد و بي اعتنا به همگان ، راه اتاق مدير شركت گرفت و در آنجا مستقر شد .
سكوت بود و نگاه ها ي پرسشگرمان به هم .
...
جناب ِ ارزياب ، به اتاق ها سرك كشيد و مدارك شركت خواست  ، كه دادند .
پس از چند پرسش و پاسخ  با مديريت ، اسم من گفته شد . خودم را جمع و جور كردم و خنده ام را در پشت سبيل پر پشتم  پنهان كردم و درود گويان ، وارد شدم .
جناب ارزياب  رو به من كرد و گفت :
" مدرك عكس دار شناسا يي !
رفتم و كيف پولم را آوردم تا گواهي نامه رانندگي ام را بردارم ،  نشانش دهم و هويت يابم .
اعتبار داره ؟
مديريت به كمكم آمد . بله  داره .
ترديد را در نگاه جناب ارزياب ديدم .
 داشتم اين ور و اونور مي شدم كه يكهو كارت ِ كانون بازنشستگان،  كه در اين ده دوازده سالي كه به افتخار بازنشستگي نايل شده ام ! واز وجودش بي خبر بودم ، در كيف پولم ، جا خوش كرده بود و دوره كهولت مي گذراند، بيرون پريد و كار خود كرد .  تعيين هويت شدم .
...
     رو به ارزياب گفتم :
" پيرايه ي ملك پيران باشند . "
گفته ام را جناب در نيافت . گفتم :
" شهري كه بناي قديمي نداشته باشد ، هويت ندارد. "
جناب در نيافت .
الان كه گفته ام را نمي يابد مثلي آلماني بگويم ، آن هم بزبان آلماني كه در جهل مركب بماند . گفتم :
" تمرين است كه آدم را استاد ميكند" . باز هم جا نياورد .
 در هم شد . دلم نيامد رك و پوست كنده بگم :
"  بابا خيلي بي تجربه اي . چرا با يك ارزياب با تجربه كار نكرده اي كه چيز هايي را ياد بگيري .
تقلايم بي نتيجه ماند و جناب ، راه برون رفت را درخواست اتومبيل براي رفتن به شركتي ديگر يافت .اتومبيل آمد و رفت .
      جناب ارزياب با من كه پير ترين كارشناس بودم بدرود نگفت و برفت . با ديگران ، نمي دانم .
چه خوب !
تمام مدتي كه شركت و اسباب و اثا ثيه و كارشناسان و ... ارزيابي شدند و نمره ي قبولي گرفتند بيش از 20 دقيقه  نشد .
و شركت در همان جايگاه و رتبه اي كه بود براي چهار سال ديگر جا خوش خواهد كرد.
...
مرحمت عالي زياد .
شهر فرنگي – روز 28 از ماه بهمن 92


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر