پیش در آمد
" انگلستان نه دوستی دایمی دارد و نه دشمنی
دایمی ؛ فقط منافع دایمی دارد ."
" پالمرستون " وزیر خارجه و سپس نخست
وزیر انگلستان در نیمه دوم قرن نوزدهم .
...
... دولت انگلستان برای انکه محمد شاه را پیش از
احتمال تصرف هرات ، ناچار به ترک محاصره کند با نفوذی که در دربار هثمانی به ویژه
در بغداد داشت ، " علی رضا پاشا " حاکم بغداد را به حمله به ایران تحریک
کرد . " علیرضا پاشا " هنگامی
که محمد شاه هرات را در محاصره داشت به خرمشهر حمله برد . مردم آن ناحیه را قتل
عام نمود و اموال آنان را به غارت برد .
" هنری الیس " ، وزیر مختار انگلستان در تهران در نامه که در 26
آوریل 1836 میلادی - سالی که محمد شاه به
هرات لشگر کشید و آن را محاصره نمود – به " پالمرستون " وزیر خارجه
انگلستان نوشت و تاکید کرد که :
" آرام بودن مرزهای جنوبی و غربی ایران ،
مایه دل آسانی و آزادی شاه – محمد شاه – و تقویت اوست"
وزیر
مختار انگلستان در تهران به وزیر خارجه خود خاطر نشان می دارد که مصلحت و منافع
دولت انگلستان در آن است که مرز های جنوبی و غربی ایران را آرام نگذارد ؛ "
علی رضا پاشا " ، حاکم بغداد در همان سال به خرمشهر حمله کرد و آرامش جنوب
غربی کشور را در هم ریخت .
به جلگه تهران فرود آمدیم
شهر ، شهر ِ فرنگه
... رفته رفته به جلگه ی تهران فرود آمدیم . شهر نسبت به ما در سوی شمال 25
درجه خاوری بود . در سوی راست ویرانه های فراوان ِ شهر باستانی " ری "
در پای کوهها ی نزدیکتر پراکنده است
نزدیک تهران گروهی انبوه و در پیشاپیش آنها " نوروز خان " ، یکی
از بستگان و رئیس تشریفات ِ شاه به استقبال ما آمدند . هر چه به باروهای شهر
نزدیکتر می شدیم مردم ، بیشتر می شدند . بر دروازه ی شهر چندین رده از سربازان ِ
نظام نو با جامه های همانند سربازان روسی ، و با انضباط اروپایی ایستاده بودند .
در گذشتن از کوچه های تنگ و ساختمانهای فلاکت بار چیزی که نشانه ی توانمندی را با
خود داشته باشد ندیدیم . در جلوی درِ خانه ی" حاجی محمد حسین خان" دومین
وزیر شاه از اسبان ِ خود فرود آمدیم . میزبان برای پذیرایی ما میز و صندلی هایی
آورده بود . هر چند اینجا خانمان ِ خودش بود و او به تازگی برای زیستگاه ایلچی تهی
اش کرده بود ، از همه ی عمارت هایی که در شیراز یا اصفهان دیده بودیم بد تر بود .
همه ی دارایی های کشور نزد پادشاه گرد می آید ، و دیگر در سراسر کشور هر چه هست
ناداری و تهیدستی است .
پذیرایی از فرستادگان پادشاه انگلیس از زمان ِ ورود ما به ایران تا رسیدن
به پایتخت ، در همه جا با بزرگترین ارج گزاری ها از سوی تمام طبقه های ایران همراه
بود ؛ و اینک سفر ما به تهران با امتیازهای ویژه و شادی بخش به پایان می رسید .
...
تهران
... در روز رسیدن بر آن شدیم که نخستین بار باید خداوند ِ خانه ی ما به
دیدارمان آید . " حاجی محمد حسین خان گنجور " ، که یک روز بعد وزیر شد
در این امر تردید نموده گفت :
" انتظارم این است که ایلچی نخست از من
دیدار کند . "
اما
" سر هارفورد جونز " ، بیدرنگ با این تعبیر که در میان نا متمدن ترین
مردم های جهان رسم است که نخست میزبان به میهمان توجه کند ، دشواری را از سر راه
بر داشت . توضیح ایلچی بسنده بود و وزیر با ملک الشعراء و برخی دیگر از بلند
پایگان به دیدار " ایلچی " آمد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر