شهر ، شهر ِ فرنگه
جمعه روز ِ هشتم رمضان سنه ی 1311 قمری رو " اعتمادالسلطنه " در " روزنامه خاطرات ِ خودش اینطور میگه :
" امروز عصر " احتساب الملک " آمد و من را بخانه ی صدر اعظم برد . افطار را هم آنجا خوردیم . مجلس ِ امسال صدر اعظم ، دخلی به سنوات سابق ندارد . اولا خودش روزه می گیرد . پیش افطاری و افطار مفصلی حاضر می کنند و جمعیت زیاد از هر قبیل و هر طبقه حاضر می شوند و با همه کس بروی خوشی و مهربانی رفتار می کند . بعد از افطار تا نصف شب هم نشسته مشغول کار است . در وقت افطار کمال ِ مهربانی را به من بروز داد؛ از غذای جلوی خودش بمن تعارف می کرد . ساعت سه و نیم مراجعت بخانه شد . اهل خانه که به تعزیت " فخرالملوک " منزل " گلین خانم " ، والده ی آن مرحومه رفته بود ، شب را آنجا ماند . من در بیرون خوابیدم ."
اما تفصیل فوت مرحومه " فخرالملوک " از این قرار است :
"سن آن مرحومه چهل و نه سال بود . اولاد اول شاه بود . مسما ة به " بیگم جان خانم " . وقتی که به میرزا مهدی خان کشیکچی باشی ، پسر میرزا محمد خان سپهسالار قاجار دولو ، شوهر کرد لقب ِ"فخرالملوکی" به او دادند . این اواخر چند سالی بود که در قم حاکم بود و بسیار عفیفه و محترمه بود .
از قراری که شنید م ، خبر فوت او را که بشاه دادند چند ساعتی متالم شدند ؛ اما بعد ، عمله ی طرب اندرون را خواستند و مشغول ِ عیش شدند . البته حفظ ِ صحت ِ مزاج پادشاه از واجبات ِدین ودولت است. بقدر امکان غصه نباید به این وجود مبارک که چوپان و پرستار بیست کرور نفس هستند وارد آید . عوام اگر ایرادی در این خصوص بگیرند ، بی حق هستند . لیکن در گذاشتن ختم آن مرحومه که اولاد بزرگ شاه بود حقیقة از طرف نایب السلطنه برادر ش خیلی سستی و اهمال شد و اگر اصرار " انیس الدوله " نبود یک روز ختم را هم در مسجد شاه نمی گذاشتند ."
...
نمی دانم اگر حوصله تون سر نرفته ، از اعتما دالسلطنه بخواهیم روز دوشنبه یازدهم همین ماه روهم برامون بگه :
" امروز صبح به دارالترجمه رفتم ؛ بجهت اینکه دو شنبه بود کسی نبود . به سفارت روس رفتم ." شارژ دفر" روس تفصیلی می گفت که در این جا می گویم :
چند سال قبل ، یعنی قبل از سفر سوم شاه به فرنگ ، امتیازی به روس ها داده بودند مبنی بر چند فصل . یکی از فصولش ساختن راه از انزلی به طهران است . فصل دیگرش راجع به پاک کردن مرداب انزلی است که کشتی های بزرگ به آسانی تا " پیره بازار " بیاید . روس ها تا چندی قبل از این ، بصرافت ساختن راه و پاک کردن مرداب انزلی نبودند . تازه به این خیال افتاده اند . یکی از مهندسین دولتی با چند نفر اجزاء ، از " پطر " به انزلی آمده و چنانچه رسم است بجهت ِ ساختن راه و برای تعیین مسافت ، مهندسین بیرق های الوان بزمین نصب می کنند . مهندسین روس علی الرسم ، یک بیرقی در انزلی ، بیرق دیگر در " پیره بازار " بلند کرده بودند که بمعاونت دوربین ، تعیین ارض مرداب را بکنند .
تلگرافچی انزلی در اوایل رمضان ، تلگرافی بحضور همایون کرده بود که روسها در انزلی و " پیره بازار " بیرق بر پا کرده اند ؛ از برای شاه وحشتی بر پا شده بود . مشیرالملک را چند مرتبه به سفارت روس فرستادند ؛ بالاخره ثابت شد که این بیرق ها مال مهندسین است و مقصود دیگری نیست .
شاه از سفارت روس خواهش کردند که پاک کردن مرداب انزلی را دولت ایران از کیسه ی خود متحمل شود، و این اسباب تمسخر و خنده ی روس ها شده بود . اولا ما ایرانی ها مهندس کجا داریم ؟ معلم کل ِ علم ریاضی ، " میرزا عبدالغفار نجم الملک " سابق و " نجم الدوله " حالیه است که هر را از بر فرق نمی دهد، و در تقویم امسا لش با وجود اینکه زیج پدرش است ، در تعین روز نوروز خبط کرده است . ثانیا مخارج پاک کردن مرداب انزلی سیصد هزار تومان خرج دارد . از کجا دولت ایران می تواند متحمل ِ این مخارج بشود . در هر صورت ، وقتی امتیاز می دهند مآل کار را ملتفت نمی شوند ؛ بعجله و بی مشاوره و غور، محض اینکه دولت روس ما را بخاک خودش دعوت بکند و سور بچرانیم ، این امتیاز را دادیم و حالا درش ماندیم ، و انزلی و " پیره بازار " از دست مان رفت .
دیشب هم از قراری که " شارژ دفر " می گفت، صدر اعظم آنجا مهمان بود ، با امین الملک و مشیرالملک و مهندس الممالک ؛ توپ ِ سحر را که انداختند به منزل خودشان رفته بودند، و از مشروبات ، کنیاک و شامپانی صرف نموده بودند و ..."
...
" معروف است که دولت روس به ایران تکلیف کرده است که از این ببعد ، صاحب منصب هایی که معلم افواج هستند از اطریشی و آلمانی و فرانسوی و ایطالیایی ، تماما باید معزول بشوند و فقط باید صاحب منصبان ِ روسی مشاق باشند . من از" شارژ دفر" پرسیدم . گفت : "
" ما این اطلاع را نداده ایم ."
...
با بیان ِ دیدگاه ِ یکی از فضلایی که وقایع دوره ی ناصری رو مو شکافانه بررسی کرده ، بساطم رو جمع کرده و می روم :
" از این یادداشت ها که بیشترش از خوردیم و سوار شدیم و رفتیم و آمدیم و شکار کردیم و گرفتیم و دادیم و مسهل خوردیم و دیگران چه هرزگی ها کردند و ما نکردیم و غیره و غیره ، چیز مهمی دستگیر انسان نمی شود ؛ فقط با مو شکافی های دقیق ، می توان پی برد که عجب دوره ی هرج و مرج غریب و عجیبی بوده که کسی صاحب ِ جان و مال و عفت و عصمت ِ خود نبوده است !"
…
عکسی رو که در شهر فرنگ می بینی ، عکس ِ" انیس الدوله " زیبا ترین زن حرم ناصرالدین شاه است که به اصرار او، مراسم ختم ِ " بیگم جان خانم " – فرزند ارشد ناصرالدین شاه - در مسجد شاه بر پا شد .