۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

به تیغه ی آفتاب قسم



شهر شهر ِ فرنگه .شهر فرنگی اومده
        می شنوی ؟
    روزی که در بهشت راباز کنند
    لوطی طلبند و لوطیان ناز کنند
خوب تماشا کن ؛ داره یک لوطی قسم می خوره:
  -به پوریای ولی قسم
واون یکی میگه :
  -به تیغه ی آفتاب قسم
نگاه کن دو لوطی دارن میان. یکی با سبیل هایی از بناگوش در رفته و اون دیگری با ابروهایی مانند رشته ی مجعد و چشمانی سیاه و درخشان . باباجون ، اگر ترسو هستی نگاه نکن که می ترسم خدایی نکرده پس بیافتی . ببینم مگر به یک قهوه خونه ای که شمایل قهرمانان داستان های شاهنامه رو نقاشی کرده اند و به در و دیوار چسبوندند، نرفتی و ندیده ای ؟
به حرفهای این دو تا لوطی که دارن وارد قهوه خونه میشن گوش کن :
 - مرد رو با سیبیلش می شناسند ؛ اگر سبیل نداری ، متاسفم ، مرد نیستی !!
 - مرد باید عرق خور باشه !!
...
ای بابا شهر فرنگی اینها کی اند ؟ لوطی اند؟ مگر اصطلاح لوطی به سرگرم کنندگان و نگهدارندگان ِ میمون ، خرس ، شیر ، بوزینه و عروسک گردان و نوازندگان و رقاصان نمیگن ؟ این ها رو که من در شهر فرنگ دیدم ، این نبودند ؟
نه بابا جون ، داری کار دستم میدی . لوطی به اونهایی گفته می شد، که در مشاغل گوناگون، به کار و کسب مشغول بودند، و این موقعیت  فرهنگی ،اقتصادی و نقش سیاسی اونها رو در میون ِ گروههای اجتماعی فقیر تر نشون می داد و در همون حال می تونستند ولگرد و دزد و ... باشند . 
  -ببین بابا شهر فرنگی، اگر این که گفتی لوطی ها میتونستند رهبران اجتماعی فقیران شوند، پس اونهایی که همیشه یک پیاله به گوشه ی کمرشون می بستند، و خیلی مواظب بودند که پیاله شون به کسی نخوره- و گرنه همه ی ناموس ها یکی می شد- ، کی اند ؟ مگه پاتوق ِ لوطی ها قهوه خونه ها و یا مثل بسیاری از اعضای مورد احترام جامعه ، زور خونه ها نبود ؟
 - چرا بود ؛ قهوه خونه ها در ارتباط فرهنگی با زورخونه ها بودند و مشتریان ِ مشترکی داشتند که  هر دو از مفاهیم انسانی ، شجاعت ، جوانمردی ، ایثار و پهلوانی برخوردار بودند .
  -بابا شهر فرنگی ، خیلی سئوال ازت دارم . بگم ؟
- ای بابا ، تو هم فکر کردی بابا شهر فرنگی خیلی حالیشه . نه بابا ، این طور هم نیست .
تو عکس ها رو تماشا کن و من هم یک چیز هایی میگم تا نونی که بدست میارم رو با خیال آسوده ببرم خونه . این طوری بهتره . بهتر نیست ؟ خب ، گوش کن :
        سال 1244 خورشیدیه و شهری رو که هم داری می بینی شیرازه . " قوام الملک " حاکم شیراز مرده و لوطی های میدون شاه به محله های یهودی نشین حمله کردند، و عرق و شراب زیادی رو به غارت بردند، و دارن در میدون شهر عرق می خورند، و به بزرگان ِ یهودی میگن، اگر امنیت می خوان، باید به اونها پول بدن تا اونها رو از هجوم لوطی های محله های دیگر شهر حمایت کنند. میدونی ، آخه اون زمون شیراز ده محله داشت . زیادی حرف نزنم . آخرسر، پول نقد و پنج کوزه ی شراب باج گرفتند .
                                                                                                   به این عکس هم خوب دقت کن :
                                                - مست بازی لوطی هاست . این عکس مربوط به سال 1627 خورشیدیه . لوطی ها در میخونه ای ضیافت ترتیب دادند و دارن کیف میکنن . جالب نیست ؟
                                                اما یاد این واقعه افتادم و الان که گوش ِ مفتی گیرم اومده  بد نیست اون رو هم نقل کنم . سال بعد، یعنی سال 1628 کدخدایی متهم شد که در محدوده اش میخوارگی و قمار رو بیشتر از معمول مجاز کرده و لوطی ها رو هم به آشوب گری تشویق میکنه . کدخدا گفت :
                                                 - خزانه ی عمومی، در آمد چشمگیری از قمارخونه ها و میخونه ها  نداره و اگر اونها محدود بشن، زیانی برای حکومت میشه .
                                                دیگه چی بگم بابا جون ؟ از این مسافر فرنگی بگم که اسمش " فلور "هست و داره می نویسه که چگونه اشراف و دیگر اعضای طبقه ی ممتاز، لوطی ها رو مورد استفاده قرار میدن، تا نفوذشون رو گسترش بدن .
                                                ای بابا ، مجبورم این رو هم بگم که خیلی وقت ها لوطی ها بد جوری مجازات می شدند،و اون هم وقتی بود که بیش از اندازه گستاخی می کردن ؛ مثلا در سال 1229 خورشیدی در شیراز پس از اینکه یکی از لوطی ها با یکی از ملتزمین شاه مشاجره ای کرد، محکوم به 1500 ضربه ی شلاق شد !
                                                                                                  
  -وای بحالت با با ، وای بحالت . خوب توی تله افتادی بابا شهر فرنگی . دیگه نمیتونی از زیر بار ِ سئوال های جوونها دربری .
...
این مسافر بیگانه که اسمش " اسکات وارینگ "هست و داره یادداشتی در باره ی داروغه ای در شیرازمی نویسه ، میگه :
 -اگر شخصی در حال شرابخواری یا مصاحبت با روسپی ها دستگیر بشه، داروغه اونها رو وا می داره تا رضایتشو با پرداخت جریمه بدست بیارن . این آقا داروغه افراد زیادی داره که در شهر پرسه می زنند ،هم از ثروتمندان مالیات می گیرن و هم مواظب هستند کسی شرابخواری واون کارِ زشت رو نکنه!!! . اما اگر به خونه ای دستبرد زده بشه، سرپرست ِ گروه مراقبان که بهش " کوچه چی باشی" میگن مسئوله تا مال ِ دزدی رو به صاحبش باز گردونه، و یا اینکه مبلغ خسارت رو بپردازه . اما ، این خیلی نادره ، چون که داروغه با تموم ِ دزدان شهر ارتباط داره و در مقابل اطاعت و پیروی، اونها رو راهنمایی هم میکنه. بیشترِ دزدی ها در مناطقی اتفاق می افته که زیر نظر " کوچه چی باشی " نیست و مردم میگن :
 - خود داروغه در اموال دزدی  سهمی داره .
...
        ای بابا ، این هم که بمن ربطی نداشت . من ِ شهر فرنگی این عکس ها رو نگاه میکنم و در اندازه ی شعورم یک چیز هایی میگم .
بلند شو بابا جون که واقعا دارم پرت و پلا میگم .
-                     بهتره این رو هم اضافه کنم و بساطم رو جمع کنم :
                                                           
نقش لوطی ها در جامعه، روی دیگری نیز داشت؛ که به عدالت و رفاه اجتماعی ،توزیع عادلانه ی منابع ، حمایت از زنان ،کودکان و پیران ونیز مقاومت در برابر ظلم و ستم مربوط می شد ؛ و این، از وظایف یک لوطی آگاه بود .
...
     دیگه بسه . وقت تنگه و دهنم خشک شده ؛ این بابای " آب  ِ یخی " که همیشه این ورها پلاس بود پیداش نیست تا یک پیاله آب یخ بلوری بگیرم و بنوشم.


     

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر