۱۳۹۳ دی ۴, پنجشنبه

به لب جوي چه گردي


    به تماشا خانۀ  پائيز رفته ام ؛ در پاي دامن بلند البرزكوه .
روز روشن پائيزي است ، امروز .
پرده ها مي آيند و به تندي مي گذرند .
...
آوايي از دور مي آيد و چون بر سينه ي البرز كوه مي نشيند ؛ مي خواند  :

" به لب جوي چه گردي .
   بجه از جوي چو مردي .
   بجه از جوي و مرا جو .
   كه من از جوي بجستم . "
...

تيزي  نگاه  اين جوان ، كه پنجه بر زمين مي كشيد و جويي  را در پاي بلندي شكل مي داد ، بارزترين پردۀ پائيزي ام شد .




...
  مرحمت شما زياد .
 شهر فرنگي .
روز چهارم از زمستان 93 .


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر