۱۳۹۳ خرداد ۱۵, پنجشنبه

وا فريادا زغشق وافريادا


شيخ ما ابوسعيد يك بار به كنار طوس رسيد .مردمان از شيخ استدعاي مجلس كردند . شيخ اجابت كرد .
 بامداد در خانقاه استاد تخت بنهادند و مردم مي آمدند و مي نشستند .
چون شيخ بيرون آمد و مقريان – قرائت كنندگان – قرآن بر خواندند و مردم بسيار در آمدند چنان كه هيچ جاي نماند .
معرف بر جاي خاست و گفت :
 " خدايش بيامرزد كه هر كسي از آن جا كه هست يك قدم فراتر آيد . "

     شيخ ... دست بر روي فرود آورد و گفت :
" هرچه ما بخواستيم گفت و هر چه همه ي پيامبران گفته اند ، او بگفت . خدايش بيا مرزاد كه هر كسي از آنجا كه هست ، يك قدم فراتر آيد . "
      و چون اين جمله بگفت ، از تخت فرود آمد و آن روز بيش از اين مجلس نگفت و برين ختم كرد .
...

" اسرار التوحيد " تاريخ گونه يي ست از زندگي " شيخ ابو سعيد ابوالخير" كه يكي از يزرگترين مشايخ تصوف بوده است .

     وا فريادا زغشق وافريادا
    كارم به يكي طرفه نگار افتادا
   گر داد من شكسته دادا ، دادا
   ورنه : من وعشق ، هر چه بادا بادا
...
   مرحمت عالي زياد .
 شهر فرنگي  - 10 خرداد ماه 1393 خيامي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر